شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
یادداشت

حوزه/ دراویش گنابادی دو قشر به شمار می‌روند که یکی جماعت مکّار و حیله‌گر زبردستی که در ادامه راه اسلافشان برای لذت شکم تکمیل‌کننده یک انحراف تاریخی در دل شیعه شدند که این‌ها انگشت‌شمارند و مابقی مریدان مستضعف فکری و فرهنگی که در غفلت ما افسون شدند و در نبود آب گوارا لب به شرب لجن گشودند ...

خبرگزاری «حوزه» - خراسان رضوی/ چند سال پیش در یک سفر تبلیغی در ایام فاطمیه برای اولین بار به گناباد سفر کردم، البته نام این شهر را به‌واسطه یکی از دوستان درویشم شنیده بودم و از سفرهایی که به‌قصد زیارت مدفن اقطابشان به مقصد بیدخت (شهری کوچک در پنج کیلومتری مرکز شهرستان گناباد) انجام می‌دادند مطلع بودم و به همین واسطه ذهنیات غیر مستندی در ذهنم نسبت به مردم آن دیار داشتم.

اولین مطلبی که در روز اول توجهم را جلب کرد ماجرای دراویش بود ...

یادم می‌آید به اصرار یکی از دوستان مسجد جوادالائمه (ع) به دیدن مزار مورداحترام دراویش در بیدخت رفتم ...باغی بزرگ و مصفا که عمارت قدیمی و بهره‌مند از معماری زیبایش عجیب چشم‌نواز بود و داخل سرسرای آن سنگ‌قبرهایی بود منقش به اسم‌هایی غالباً با پسوند علی شاه!

همان‌طور که قبلاً شهرتشان در برخورد خوش و مهمان‌نوازی را شنیده بودم، تحویلمان گرفتند و چای خوش‌رنگ قند پهلویی مهمانمان کردند که من هم یک دل سیر تماشایش کردم تا از دهن افتاد.

مغازه‌دارهای گرداگرد مزار هم همین‌طور گرم می‌گرفتند، بعدها شنیدم داروخانهٔ نمونه‌ای در شهر با مدیریت همین‌ها هست که هم ارزان‌تر می‌دهد وهم هیچ دارویی نیست که در بازار نباشد و نتوانند برایت پیدا کند.

حاج حسین از بازاری‌های قدیمی می‌گفت: درویش‌ها اینجا به خوش‌حسابی و عمل به وعده‌هایشان معروف و بین عموم معتبر هستند .خلاصه اینکه اشتیاق کنجکاوانه‌ام به دانسته‌های شهودی و حضوری درباره‌شان بیشتر شد ...

به خانه‌های گرمشان رفتم، سر سفره‌های بی‌ریایشان نشستم، از عقاید و آدابشان پرسیدم ...

در سفرهای بعدی بر بالین بیمارانشان حاضرشده و در تعزیه‌ها و شادی‌هایشان حضور پیدا کردم ...

با نمازهایشان گفتگو کردم و یادم نمی‌رود که حدود دو ساعت پای صحبت آن جوانک درویش نشستم که آمده بود جذبم کند و الحق هم که در ابعادی موفق بود ...

علی ایحال در این آمدوشدها مشاورات مختلفی به دوستان فعال فرهنگی دادم که منجر به برگزاری یک اردوی زیارتی برای جوانان و نوجوانان شهر بیدخت شد! هرچند ما تفکیک و تعیین نکردیم، اما بعد از ثبت‌نام مشخص شد که حدود ۹۰ نفر از شرکت‌کنندگان در اردو فرزندان دراویش هستند و این شد فصل عمیق و تازه‌ای در تعمیق ارتباط با آنان برای من ...

بعد از آن و برای تکمیل دانسته‌هایم محضر علما، صلحا و دانشمندان بومی و غیربومی زیادی زانوی ادب زدم تا بیشتر از این گروه بدانم و بشنوم و بیندیشم ...

چند کتاب اصلی در تأییدشان که حاصل قلم بزرگانشان بود و چند کتاب اصلی در ردّشان که حاصل قلم بزرگانمان بود، خواندم ...

فعالیت‌ها اعم از مذهبی و سیاسی‌شان را از قبل و هنگام انقلاب تا حال به‌قدر مقدور مرور کردم، مخصوصاً شاخه فعال کرجشان را وارسی دقیق‌تر کردم و...

حالا قصدم این نیست اینجا فرقه شناسی برایتان بگویم! یا درباره‌شان سخنرانی کنم که این روزها گوشی‌هایتان پر است از این کلیپ‌ها و گوش‌هایتان پرتر...

دارم سعی می‌کنم در کوتاهترین عبارت ممکن حاصل را تقدیم کنم.

دراویش مشهور به گنابادی را دو قشر می‌دانم، یکی جماعت مکّار و حیله‌گر زبردستی که در ادامه راه اسلافشان برای لذت شکم و زیرشکمشان تکمیل‌کننده یک انحراف تاریخی در دل شیعه شدند (که این‌ها انگشت‌شمارند) و مابقی مریدان مستضعف فکری و فرهنگی که در غفلت ما افسون شدند و در نبود آب گوارا لب به شرب لجن گشودند.

درباره دراویش همین! وقتتان را زیاد تلف نکنید! اگر مشتاقید پیشنهاد می‌کنم درباره گناباد، شهر بهلول و عمیق‌ترین قنات‌های دنیا (فارغ از بازی دراویش) مطالعه کنید که بسیار سودمند است.

یادداشت: حجت الاسلام سید میثم مومنی

انتهای پیام/

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha